عکس اول را آورد:این پسر اول محسنه.
عکس دوم را گذاشت روی آن:این پسر دومم محمده 2 سال از محسن کوچکتره.
عکس سوم را آورد تا خواست بگوید این پسر سوممه دید شانه های امام (ره) از گریه میلرزد.
عکسها را جمع کرد زد زیر چادرش و خیلی جدی گفت :4 پسر دادم که اشکت رو نبینم...
نظرات شما عزیزان:
akhmo dole
ساعت11:23---14 مرداد 1392
مسعود
ساعت3:15---4 مرداد 1392
سلام ابجی گلم ب وبت سر زدم و مطالب اخیرت رو خوندم بسیارزیبا و لذت بخش بود من ک شمارو لینک کردم خوشحال میشم شماهم منو بلینکی و ب وب عاشقونه من سر بزنی منتظر حضور گرمت دروبم هستم فعلابای
پاسخ:ممنونم........حتما لینکت میکنم و حتما میام وبت